یزدفردا :سیده مریم خاتمی فرزند استاد اخلاق ایران (آیت الله خاتمی(ره))،خواهر سید محمد خاتمی رییس جمهور پیشین ایران وهمسر مرحوم محمد علی صدوقی امام جمعه فقید یزد(یادگار سومین شهیدمحراب و شیخ الشهداء انقلاب ) در اردیبهشت ماه سال گذشته مصادف با نودمین سال زادروز بانو سکینه ضیایی اردکانی مادر بزرگوارشان ،برای "مادر" نامه ای نوشته که متن آن در پی می آید .
این نامه حاوی مطالب زیبایی است که کمتر کسی آنها را بازگو کرده و یا شنیده است و از آن جهت حائز اهمیت است که بانو سکینه ضیایی اردکانی در خانواده ای متمول در اردکان به دنیا آمده و پس از ازدواج با مرحوم آیت الله سید روح الله خاتمی که امام خمینی(ره) در وصفش فرمودند"یکی از چهرههای تقوا، خلوص و ایمان"تنها با اتکا به داشته های همسر خود زندگانی نموده و دنیا را با ایمان و خلوص همسر خود معاوضه نکرد.
متن کامل نامه سیده مریم خاتمی به مادر بزرگوارش که نسخه ای از آن در اختیار یزدفردا قرار گرفته به شرح زیر است "
از مشبك های رنگارنگ يك پرتو فتاد
كفر و دين ، دير و حرم شد ، سبحه شد زنار شد
ساقی روز ازل يك جرعه ای بر خاك ريخت
تاك شد ، انگور شد ، می شد ، نصيب يار شد
عالم تجلی حق و نشئه ای از وجود اوست . تجلی خداوند در اين خاكدان برای شناخت ما آدميان و رسيدن به اوست و همه چيز به او بر مي گردد و چيزی جز او نيست . خداوند برای نشان دادن عطوفت خويش موجودی را به نام مادر برگزيده است . تجلی مهر و عطوفت حق تعالی در دل مادر ، او را موجودی مقدس و ملكوتی قرار داده است . زيرا دل مادر كانون محبت حق تعالی است .
مادر عزيزم!
امروز در آستانه ی 90 سالگی عمر پربركت تو هستيم . چگونه خداوند را سپاس گوييم كه بر ما منت نهاده و پدر و مادری استثنايی را به ما عطا فرموده است. چگونه مي توان شكر اين نعمات را بجای آورد؟ و چگونه مي توان درباره مادری كه آيت حق است سخنی به ميان آورد . كسی كه خداوند اطاعت او را بعد از اطاعت خويش حتی قبل از اطاعت از رسولش قرار داده است ؟
مادرم!
وقتی زندگی تو را مرور مي كنم و سختی ها و مشقت های تو را می نگرم احساس شرمندگی در حضورت جانم را تسخیر می¬کند . تويی كه زندگی ساده و محقرانه پدرم را در برابر همه زر و زيور های زندگی برگزیدی و هميشه نيز به آن افتخار هم مي كردی . هرگز حتی يك باردست نياز پيش پدرت دراز نكردی و با قناعت و كار طاقت فرسا بار زندگی را به دوش كشيدی . در کودکی بارها شاهد كار طاقت فرسای تو و مادربزرگم (كه او نيز يكی از نعم الهی در خانه ما بود) با چرخ ريسندگی بودم كه پنبه ها را با سرعت به نخ تبديل می كردی و با مزد اندكی كه می گرفتی اندكی از بار زندگی را كه بر دوشت بود سبك می كردی . شب های سرد زمستان كه فقط در يكی از اطاق های خانه يك بخاری ( چوبی) بود ، گرمای وجود تو و پدرم خانه ما را گرمترین نقطه¬ی عالم می ساخت . شب های بلند زمستان تو با خونسردی تمام وصله بر لباسها و جوراب هايمان مي زدی . اين وصله ها هرگز برای ما ننگ نبود ، چراكه ما نيز مثل اكثر مردم شهرمان زندگی می كرديم و تافته ای جدا بافته نبوديم .
مادرعزيزم!
توانايی و قدرت تو در كارهای سنگين آنچنان بود که گاهی كارگران نیرومندی كه در مقابل آن عاجز بودند، حیران می¬ماندند.
سهم تو هميشه از غذا كمترين و از كارها بيشترين بود. تو تنهايی از عهده كارچندين نفر بر می آمدی . در عجبم كه اين توانايی تو از كجا حاصل می شد ؟ شايد دلجويي ها و نوازش های پدرم و عذرخواهی های او از اينكه در خانه اش تحمل اينهمه زحمت را می كنی به تو قدرت و شهامت می داد .
مادر دوست داشتنيم !
اكنون اگر چه دستها و پاهای قوی تو خسته و فرسوده گشته ولی چه باک که ذهن و فكر و وهوش تو هنوزبسان جوانان پویا است . شايد علتش اينست كه در عين كار طاقت فرسا هرگز عبادت تو ترك نمی شد .
در تابستان ها كه فرصت بيشتری بود تا ما در خانه باشيم شاهد بوديم كه تو بعد از خستگی و عرق فراوانی كه از فرط كار و گرما بر سر و رويت جاری بود گوشه ای را انتخاب كرده و به دعا و نيايش حق مشغول بودی .
الان هم انس تو با قرآن و دعاست كه تنهايی و درد تو را تسكين مي بخشد .
مادر عزيزم !
مطمئن باش كه خداوند بندگانش را در تحمل سختی ها و رنجها بی پاداش نمی گذارد . دنيا صحنه امتحان حق است و تو از اين امتحان پيروز بيرون آمده ای و انشاالله تا آخرين لحظه زندگی ات مورد عطوفت حق قرار گيری و زندگی تو برای خودت و ما پر بركت و افتخار آميز باشد .
برای تو همين بس كه فرزندی را تحويل جامعه دادی كه افتخار تو و افتخار مردم ايران شد . هم او كه وارث صبوری و بردباری و آزادگی پدر و تحمل رنج و تعب تو و نجابت و تواضع و مردمداری هر دوی شماست . او كه در مقابل جفاها و نامردمی ها خم به ابرو نياورد و همه دردها ، فغانها و اشك هايش را در پس پرده لبخندی به مردم تحويل داد تا شاهد غم و رنج مردمی كه عاشقانه و بی هيچ چشمداشتی دوستش داشتند و دارند نباشد.
محمد از شما و پدرم ياد گرفته بود وفا كردن و ملامت كشيدن را.
مادرعزيزم!
امروز نام تو مادر نمونه و ارزشمند دركنار نام بلند سيد محمد خاتمی بر تارك اين مرز و بوم می درخشد و جاودانه ی تاريخ پر افتخار ايران عزيز خواهد ماند . انشاالله. تنها خواهش عاجزانه من اين است كه خطاها و قدرناشناسي های اين كمترين فرزندت را با مهربانيت مورد بخشش قرار دهی و برايم دعا كنی كه به دعای تو سخت محتاجم .
فرزند ناقابل شما ؛ مريم خاتمی
سوم ارديبهشت 1390
پی نوشت: در روز تولدت هديه ای كه مناسب تو باشد نيافتيم . تنها می توانيم بر دستها و پاهای خسته تو بوسه زنيم و خاك پايت را طوطيای چشمانمان سازيم و عطر بهشت را از خاك پايت استشمام كنيم؛ چرا كه به گفته آن رسول راستين اسلام : الجنة تحت أقدام الأمهات.
*سیده مریم خاتمی چهارمین فرزند سکینه ضیایی اردکانی و آیت الله سید روح الله خاتمی و همسر مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد علی صدوقی ، در 16 اسفند 1327 در اردكان متولد شد. دوره ابتدايی را در اين شهر فرا گرفت. در آن زمان دبيرستان دخترانهای در اردكان وجود نداشت ولی علاقهاش به تحصيل و نيز تشويق پدرش به مطالعه آزاد و فراگيری علم، سبب شد تا آيتالله خاتمی در سال 1346 او را به اصفهان نزد برادرش حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمد خاتمی كه آن زمان در اصفهان مشغول تحصيل بود، بفرستد. همچنين او در مدت 12 سالي كه در قم اقامت داشت صرف و نحو عربی را آموخت. در سال 1347 در دانشگاه تهران پذيرفته شد و در رشته فلسفه به تحصيل پرداخت. علاقه به ادامه تحصيل، وی را دوباره به دانشگاه كشاند و در سال 1382، تحصيلات كارشناسی ارشد در رشته عرفان اسلامی را به پايان رساند. مریم خاتمی در سال 1349 با شيخ محمدعلی صدوقی فرزند آيتالله محمد صدوقی ازدواج كرد كه حاصل اين پيوند 3 فرزند دختر و يك پسر است.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 23,دسامبر,2024